عمو عباس، گردنش را راست نگه میداشت، دستش را پشت کمرش گره میکرد و میگفت: «زبان ما به عنوان یکی از بهترین و کاملترین زبانهای دنیاست و مایی که به این زبان حرف میزنیم باید از حرف زدن به این زبان افتخار کنیم. من خودم آدم تحصیل کردهای هستم و اینچیزها را خوب میفهمم.»
و همینطور چپ و راست مثالهای ریز و درشت میزد و چندین نوبت میان حرفهایش تکرار میکرد که ما توی زبانمان چیزهایی داریم که توی فارسی معنی نمیدهند و کلا مخصوص زبان خودمان هستند. اگر هم بخواهیم آنها را برای فارسیزبانها ترجمه کنیم معنای مسخرهای میدهد.
رضا آن طرف کنج دیوار ریز ریز میخندید هی به عمو سقلمه میزد که تورا خدا چندتایش را مثال بزن.
عمو هم چندتا ردیف میکرد و بعد کلمه کلمه آنها را معنی میکرد و از آنجائیکه جملهبندی و معنی آن در فارسی چیز خندهدار یا نامفهومی در میآمد بیشتر بُراق میشد.
آنوقت ادامه میداد که این انگلیسیها هم یک چیزیشان میشود. یک اصطلاحات مسخرهای دارند که معلوم میکند زبانشان یک چیز آبدوغخیاری الکی است. مثلا درست وسط بگو و مگوهای اساسی بین خودشان، درست وقتی که یکی پایش را از گلیمش درازتر میکند و توی زندگی دیگری فضولی میکند به جای این که آن طرف دیگر بگوید: «به تو مربوط نیست» یا «فضولیش به تو نیامده» یا «سرت تو کار خودت باشه» میگوید «ایتز نات یور بیزینس» (it’s not your business) شاید شما ندانید. اما من که آدم تحصیلکردهای هستم خوب میدانم که این جمله اساساً ربطی به اینجا ندارد. این یعنی که «این شغل شما نیست» یا «شما در جای دیگری مشغول به کار و کاسبی هستید».
آن وقت همین آدمها میآیند و میگویند زبان انگلیسی خوب است و جهانی است و فلان است و بهمان است. بیا. این هم این مثالش که معلوم میکند انگلیسیها کلا یک چیزیشان میشود. آدمهایی که توی بگو مگوها به جای این خِر هم را بچسبند، شغل و کاسبی همدیگر را وسط میآورند معلوم است چه جانورهایی هستند.
پ ن: «ایتز نات یور بیزینس» (it’s not your business) اصطلاحاً یعنی به تو مربوط نیست.