پرش به محتوا
خانه » عمومی » از گودرز تا شقایق: آیا می‌شود با مغلطه «کیم کارداشیان» را با «آدم و حوا» مرتبط دانست؟!

از گودرز تا شقایق: آیا می‌شود با مغلطه «کیم کارداشیان» را با «آدم و حوا» مرتبط دانست؟!

در این یادداشت به بت‌پرستی و جایگزینی آن به جای خداوند یکتا و اصلی از میان منابعِ اشاره شده و نشده سری می‌زنم از کارداشیان و هابیل و قابیل سخن می‌گویم و گوشه‌های دلبخواهی از منبعی عجیب را بررسی میکنم و بعد از مغلطه‌ای بزرگ شما را با سوال‌هایتان تنها خواهم گذاشت.

بت پرستی چگونه آغاز شد؟

داستان از این‌جا شروع می‌شود که انسان‌های اولیه از فقدان و مرگ اعضای خانواده یا جامعه‌ی خود دچار حالتی یاس‌گونه می‌شدند. چرا که بدن پویا و فعال عزیزترینشان حالا به بدنی بدون حرکت، هم‌چون تکه‌چوبی خشک تبدیل شده است. بنابراین با گرامیداشت مردگان خود یاد عزیز از دست رفته را گرامی می‌داشته‌اند.

انسان‌ها موجوداتی اجتماعی هستند و به صورت اصطلاحا گله‌ای زندگی می‌کنند و یک قوم یا قبیله را تشکیل می‌دهند. گاه به دور چاهی در بیابان سکنی می‌گزینند و گاه بر حوالی و اطراف بستر رودخانه‌ای زندگی می‌کنند و کم‌کم جامعه‌ی آنها گسترده‌تر و بزرگتر می‌گردد. بنابراین هر چه تعداد چاه‌ها یا طول و عرض رودخانه و به طور کلی دسترسی به آب قابل شرب بیشتر باشد انسان‌های بیشتری در مجاورت هم زندگی خواهند کرد. در این بین باید توجه داشت پراکندگی آب قابل شرب در سطح کره‌ی زمین یکی از دلایل مهاجرت تکی یا جمعی انسان‌ها به محل دیگری می‌شده است.

بسیاری از خصوصیات روانی و اجتماعی انسان‌ها از همان اعماق تاریخ تا به امروز پابرجا مانده است. یکی از آنها مهاجرت است! یعنی یک انسان به عنوان اولین و اصلی‌ترین خصیصه‌ی انسانی خویش باید قادر باشد محل زندگی خود را به انتخاب خود تغییر داده و از محلی به محل دیگر کوچ کند. امروزه وجود مرزها بین کشورها یکی از معضلات انسان معاصر به حساب می‌آید. آنچه به عنوان پیش‌بینی می‌توان بیان کرد این است که این خاصیت مرزها به مرور زمان در سال‌های آینده کم‌کم محو و ناپدید شود.

علاوه بر این در اجتماع انسان‌ها مجموعه‌ای از احساسات و عواطف گوناگون چه در اعماق تاریخ چه در امروزِ روز وجود داشته است و گمان نمی‌‌کنم کسی بتواند منکر احساساتی مانند حسادت، غرور، تکبر و… در بین گونه‌های مختلف انسانی باشد. در بین منابع تاریخی نیز همین عواطف و احساسات کم و بیش وجود داشته و حتی در قدیم‌ترین منابع تاریخ به آنها اشاره شده است.

 

احساس حسادت و کمبود

همین احساس حسادت باعث شده است که اگر قومی یک عزیز از دست‌رفته‌ی بزرگ و مهم نداشته باشد در رقابت با یک قوم دیگر به شکست برسد. در واقع قوم‌گرایی و حسادت بین اقوام بر سر مرده‌پرستی و داشتن چیزی برای ادای احترام و اتصال آن به سابقه‌ی تاریخی خاک محل سکونت باعث تشکیل بت‌های اولیه شده است.

پس رفته رفته هر قوم به گرامیداشت، پاسداشت و بعدها پرستش بزرگ قبیله‌ می‌پردازد و در این راه چون احتمالا جسدِ فرد متوفی -که بزرگ قبیله به حساب می‌آمده- به اندازه کافی استقامت نداشته و از نظر فیزیکی دچار فروپاشی ظاهری و باطنی می‌شده، به جای جسد دست به دامن سنگواره‌ها و چوب‌سازه‌ها شده‌اند.

به نظر می‌رسد قوم‌گرایی یا فاشیسمِ وارونه از ابتدا آفت نوع بشر بوده است.

 

کیم کارداشیان، مغلطه و معرفی فصل اول سریال داستان جنایی امریکایی: The People v. O. J. Simpson

همانطور که می‌دانید خانواده‌ی کارداشیان دارای معروفیت (و نه محبوبیت) خاصی در جامعه امریکایی است. حال اینکه این معروفیت به دامن جامعه ایرانی نیز رسیده است جای سوال دارد. اما با این حال برای پاسخ به این سوال که کارداشیان‌ها چه ربطی به بحث امروز و بت‌پرستی انسان‌ها دارند باید به سریال The People v. O. J. Simpson «مردم در مقابل او.جی. سیمپسون» اشاره‌ی دقیقی کرد.

در این سریال به یک رویداد حقیقی که در حدود سال‌های 1994 در امریکا اتفاق افتاده، پرداخته می‌شود. در آن سال‌ها بازیکن ورزشی‌ای محبوب به نام او. جی. سیمپسون به اتهام 2 فقره قتل در دادگاه محاکمه می‌شود. جریان دادگاه او و جریان دفاعیات موکلان او به لحاظ حقوقی و اجتماعی چنان بالا می‌گیرد که پرونده‌ی این قتل تبدیل به ملغمه‌ای بزرگ می‌شود و رفته رفته کار بدان حد می‌رسد که به دادگاه بررسی روند این قتل‌ها لقب «محاکمه قرن» می‌دهند.

استفاده بیش از اندازه از مغلطه و سخنان پراکنده اما هدف‌دار و عوام‌فریبی از طرف موکلان به طور کل مسیر پرونده را از بررسی قتل به سمت و سویی دیگر عوض می‌کند. چنانکه پس از چندماه از شروع پرونده کم‌کم بحث اصلی قتل به فراموشی سپرده می‌شود و رفتار پلیس امریکا با سیاه‌پوستان و نژادپرستی آنها و در ادامه پرونده‌سازی برای یک سیاه‌پوست (او. جی. سیمپسون) تغییر مسیر می‌دهد.

این جا هم همان بحث حسادت و بعد از آن احساسات قوم‌گرایانه (گروه و جامعه یا قوم سیاه‌پوستان افریقا/امریکائی) وارد بحث اصلی می‌شود.

در این سریال -که به عنوان مثال آورده شده است- پشتیبانی قومی سیاهان از یکدیگر باعث تشکیل یک جبهه نادیدنی می‌شود. چنانکه هر سیاه‌پوستی اگر حتی متعلق به جامعه‌ی دیگری باشد (پلیس، هیئات منصفه، دادستان، قاضی و…)، صرفا به دلیل اینکه به لحاظ قومی رنگین‌پوست است به جبهه این قوم می‌پیوندد و چشم‌بسته در دفاع از تک تک اعضای این گروه فعالیت می‌کند. دفاع اعضا از یکدیگر آنچنان قوی و مستحکم است که اصولا درباره نوع عمل و کنش فردِ خاطی قضاوت نمی‌شود. تنها و تنها به دلیل اینکه همه اعضا در یک جبهه (جبهه و جامعه‌ی سیاه‌پوست) قرار گرفته‌اند به پشتیبان یکدیگر تبدیل می‌شوند و حتی با استفاده از دروغ یا مغلطه از عضو جبهه خود دفاع می‌کنند.

سیاهان همدیگر را برادر خطاب می‌کنند و به واسطه‌ی اینکه خود را تافته‌ای جدا بافته از جامعه انسان‌ها می‌دانند با یکدیگر پیمان مودت و دوستی می‌بندند. حال اینکه این تافته‌ی جدابافتگی را ممکن است سفیدپوستان به آنان تحمیل کرده باشند به بحثی دیگر مرتبط می‌شود. نکته‌ی جالب اینکه در همین ایران خودمان نیز عبارت «همشهری» بین قبیله و قوم خاصی در جریان است. این قوم نیز صرفا پس از شنیدن کلمه «همشهری» تمام مراودات و مشاهدات و منابع و مآخذ مرتبطه را نادیده می‌گیرد و صرفا بر اساس همشهری بودن با عضوی دیگر مسائل را مد نظر قرار می‌دهد. فرض اولیه در چنین حالتی این است که «همشهری» در همه‌حال و هر شرایطی بی‌گناه است و باید پشتیبان بی‌چون و چرای او بود. که قوم‌گرایی دارای بالاترین درجه اهمیت است!

در این سریال در نهایت و به طور خلاصه جریان دادگاه به جدال بین دو جامعه سیاه‌پوست و سفیدپوست تبدیل می‌شود. موکلان شخص متهم با استفاده از مغلطه (که برای جامعه ایرانی بسیار قابل درک است) عوام‌فریبی می‌کنند و جریان دادگاه را از قتل به نژادپرستی تغییر می‌دهند. تعجب‌آور به نظر می‌رسد که می‌توان اینگونه با پرداختن به جزئیاتی از یک حقیقت، کل آن حقیقت را به زیر سوال برد.

به هر حال درباره دلیل معروفیت کیم کارداشان ذکر این نکته ضروری است که پدر این خانواده رابرت کارداشیان عضو تیم وکلا و موکلین «محاکمه قرن» است. بنابراین می‌توان معروفیت نام کارداشیان را برای جامعه امریکایی اینچنین توجیه کرد. همین معروفیت احتمالا به ایران درز کرده است و حالا انگار همگی دلیل اصلی معروفیت این خانواده (که جزو تیم مغلطه‌کاران بر ضد نژادپرستی بوده‌اند) را از یاد برده‌اند.

 

قوم‌گرایی

مساله قوم‌گرایی و دفاع‌ کورکورانه از قومیت احتمالا باعث تشکیل بت‌ها (و بعدها دین‌ها)ی اولیه شده است. چه اینکه در ادامه‌ی این گفتار بر حسب منبع ذکر شده اشاره می‌شود که سرمنشاء بت‌سازی به آدم و حوا باز می‌گردد.

شخصا در این چند سال اخیر هر منبع و ماخذی را جستجو کرده‌ام دستِ آخر به همین نقطه‌ی شکل گیری داستان آدم و حوا رسیده‌ام. انگار که حقیقتا این دو شخصیت (و البته عدم حضور شخص سوم: لیلیث) و داستان زندگی این دو به عنوان ستون‌های اصلی و حقیقی هر جریانی به حساب می‌آیند.

به هرحال همان‌طور که در ادامه خواهیم گفت نخستین بت‌پرستی انسان‌ها (طبق این منبع) به فرزند آدم، قابیل و نسل باقیمانده او می‌رسد و البته تیم و جبهه‌ای در مقابل آنها قرار می‌گیرد و احتمالا این نخستین قوم‌گرایی به لحاظ شواهد تاریخی دینی! به حساب می‌آید. یک‌سو هابیلیان که جسدِ خداوندگار پدر «آدم» را چون بتی گرامی می‌دارند و در پاسداشت آن می‌کوشند و از سویی دیگر قابلیلیان بخاطر عدم دسترسی به جسد پدر یا جد بزرگ (آدم) ناچارا چیزی از چوب می‌سازند تا در این رقابت قومی در مقابل قوم هابیلیان سرافکنده نباشند.

احتمالا بخاطر چشم و هم‌چشمی از یک سو و یک قوم، جسد جد بزرگ بیشتر گرامی داشته می‌شود و از سوی دیگر و قوم دیگر، دائما به اهمیت بت‌واره‌ی جسد جد بزرگ اهتمام خاطر ورزیده می‌شود.

تحلیل ساده و کودکانه‌ای بنظر می‌رسد. اما چه می‌شود اگر چیزی جز این حقیقت نداشته باشد؟

تمامی سخنان و دفاعیات و بت‌پرستی این دو قوم را بگذارید در مقابل سخنان جدِ بزرگ (آدم) که خود به تنهایی خواستار پرستش و احترام به خدایی نادیدنی و ناشنیدنی بود. همین‌جا مشخص می‌شود که اولین بیراهه‌ی تاریخ (موکدا باز بر اساس شواهد تاریخی مذهبی) به سمت بت‌پرستی از چه سمت و سویی آغاز شده است.

 

ملغمه‌ای بزرگ در گرفته است! به نجات بشتابید که کنون فصل جداسری قوم‌هاست. به قوم خود وفادار بمانید تا ماندگار شده راه رهایی ابدی را بیابید. که اگر چنین نکنید در برهوتی بزرگ سرگردان خواهید شد.

 

پایان بحث اصلی./.

بررسی موردی منابع ذکر شده

دانلود کتاب بت‌های عرب (کتاب الاصنام) نوشته ابن کلبی (حدود 200 سال پس از هجرت)

 

این شروع و خطوط اولیه کتاب است و آنچه که ظاهرا نشان می‌دهد تمامی سخنانی که در ادامه‌ی آن کتاب می‌آید این‌چنین 7 تا 8 دور، دست به دست چرخیده‌اند تا به دست راوی و کاتب و نویسنده برسند. و در این بین و در این روایت اگر “سرفه‌ای” از طرف یکی از این اشخاص بر روایت اضافه شده باشد، آن سرفه به اصل روایت اضافه شده است (بدون نیاز به اثبات). این دست به دست چرخیدن به مانند هزاران حدیث و روایتی است که سعی در اثبات چیزی دارند./.

 

اصلِ قصه، ادامه‌ی قصه‌ی ابراهیم و اسماعیل است. چیزی که بر آن اضافه می‌شود سقوط شهاب‌سنگ از آسمان است. انسانِ آن روز می‌پندارد که این شهاب سنگ هدیه‌ای از آسمان است و لابد پیامی مبهم و مخفی در آن دارد. واضح است که سقوط شهاب سنگ در فضای بیابانی و تاریک به آسانی قابل تشخیص است و پیدا کردن سنگِ سقوط کرده در شن‌ریزهای بیابانی یک دست و مسطح نیز کار آسانی است، چه اینکه سنگِ نامبرده سیاه‌رنگ، یا قرمزرنگ نیز باشد.

به هرحال این سنگ‌های آسمانی به واسطه‌ی نزدیکی به کعبه به عنوان بت پرستش می‌شده‌اند.

 

رفته رفته نشانه‌های دین قدیم نوح و ابراهیم با این بت‌پرستی (سنگ پرستی) ادغام شده و چیزهایی نیز بر آن اصول قدیم اضافه شده است. در این کتاب اشاره می‌شود که مناسک حج، قربانی کردن، تعظیم کعبه و طواف از زمان نوح و بعدها ابراهیم باقی مانده است.

 

 

اینکه در آن روزگاران شعر و شاعری جزو عادات و هنرهای مردمان آنروز بوده به کرات در این کتاب آورده شده و به شعرسرایی و ترانه‌خوانی برای بتان بسیار اشاره شده و مثال‌های جالبی از آن آورده است. کلیت این موضوع و اهمیت عرب به شعر بسیار حائز اهمیت است.

همچنین درباره ذوالفقار اشاره‌ی جالبی می‌شود که هدیه‌ی شخصی (حارث…) به معبد بتی (مناه) بوده است، و علی پس از تخریب آن معبد! و برداشتن غنائم آن به دستور محمد مالک یکی از دو شمشیر اهدایی و موجود در آن معبد ویران‌شده می‌گردد.

مهمترین نکته‌ای که در این کتاب به آن تنها اشاره شده و فوکوس چندانی بر آن نمی‌شود، اهمیت شعر و شاعری در قبایل است. درک این موضوع بیش از آنچه بتوانید تصویر کنید اهمیت دارد که: شاعران در آن زمان از ارج و قرب برخوردار بودند و به واسطه‌ی شعرسرایی برای بتان مورد احترام بودند.

 

آنچه مشخص است الله از همان ابتدا به عنوان خدایی نادیدنی و غیر بت به حساب می‌آمده است و این سه بتِ موردِ احترام، دختران و نشانه‌ای از حضور اصلی آن (الله) بوده‌اند.

 

 

از آن گذشته اهمیت و ماندگاری بت‌ها و معابد آنها گاه چنان شخصی و یک نفره می‌شد که نگهبان و کاهن بتی از آن می‌ترسید که مرگش باعث نابودی یا فراموشی بت و معبد متعلق به آن گردد.

 

نکته‌ی بسیار مهم دیگری که مشخص می‌شود اینجاست که گویی هرکسی، یک تنه می‌توانست سنگی از بیابان بیاید و آنرا به عنوان بت مورد پرستش قرار دهد و دیگران را نیز به انجام آن دعوت کند. خاص‌تر اینکه اگر آن سنگ رنگ و جلای زیباتری داشت یا بر اثر سقوط از آسمان به شکل و فرم و حالتی خاص و انسان‌نمایانه می‌رسید از اهمیت و ارج بالاتری برخوردار می‌شد.

 

 

درباره‌ی پیدایش و چرایی بت پرستی در این کتاب آورده شده که این جریان بر اساس تاریخ مذهبی به پس از مرگ آدم بر می‌گردد. در آن زمان پسران وی جسد آدم را پرستش می‌کردند.

در مورد کلمه «برهوت» نیز اطلاعات جالبی در این کتاب وجود دارد که نشان داده شده است.

 

و در ادامه می‌آورد که به تلافی فرزندان نسل قابیل چون ظاهرا دسترسی به جسد پدر (آدم) نداشتند به جای آن به پرستش بت روی آوردند. همچنین روایت دیگری هم آورده است که به لحاظ ادراک جنبه‌ی «ایجاد روح» در بت حائز اهمیت است.

و از همه بدتر اینکه ظاهرا هنوز دعوای بین هابیلیان و قابیلیان شایع بوده است!

اشاره به زمان پیدایش یا آفرینش آدم و فاصله‌ی زمانی او با نوح (1200 سال) و همچنین عمر نوح (480 سالگی مبعوث شد + 120 سال قبل از طوفان + 350 سال پس از طوفان) نیز جالب است. اگرچه متوجه نشدم این فاصله‌ی 1200 ساله را از کجای عمر 950 ساله‌ی نوح حساب کرده است!

درباره کلمه صنم اشاره‌هایی شده است. ازین کلمه در شعر فارسی بارها استفاده شده است.

نظر خودتان را بگویید. شما چه فکر می‌کنید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *