…قاعدتاً یک انسان عاقل و بالغ، با امید چشم داشتن به آینده باید اینحرفها را قورت بدهد. منتشر کردن دوباره اینها و تکرار این حرفها جز خودزنی چیز دیگری نیست. اما دلم میخواهد به خودِ هجده سالهام بفهمانم که همهچیز را درست حدس زده بود و همهچیز در آینده طبق همان قواعد و قانون که میدانست پیشآمد کرد. از آن گذشته میدانم خنجر پولادین ترانه از منفذهای پوشالی اندام مترسکوار تنم بیحضور خراشآوری عبور خواهد کرد.
این شبهترانهها را خودم سرودهام، خودم ملودی آنرا حدس زدهام، اگر توانستم با گیتارم نواختم و با صدای خراشیدهای که داشتم خواندم.
من از تو دلبریدم، که دلبریده بودی
چه تلخ و بیتفاوت، چه سرد و مرده بودی
من از تو دل بریدم، که بیستاره باشی
تو دلبریده بودی، از این ستارهبازی