پرش به محتوا
خانه » شعر » ظلمات

ظلمات

در ظلمات بودیم…
پیه‌سوز لرزان حضورش
نوید همرهی می‌داد
از دور…

قامت برافراشتم که کیستی و کجایی؟

حضور ناپایدار وجودش لایه در لایه‌‌ی غیابی صریح واژگونه شد

دیگر بار ظلمات بود

نظر خودتان را بگویید. شما چه فکر می‌کنید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *