پرش به محتوا
خانه » Wolf in sheep's clothing

Wolf in sheep’s clothing

داستانک «حکایت گرگی در رمه»

گرگی خسته از راهی بسیار دور و دراز به نزدیکی آن ده رسید و از سراشیب تپه‌ای بالا شد. بوی خوش گوسفندان به مشامش آمد. پس با خود اندیشید: «همان است که شنیده بودم. اکنون که گله‌ی بزرگ گوسفندان با ده‌هزار گوسفند و تنها یک سگ نگهبان و یک چوبان دربرابرم است، بهتر آنست که تدبیری کنم. پوستین گوسفندی در بر خواهم کرد، پوزه و دستهایم را با آرد سپید خواهم نمود و خُرد خُرد و آهسته تپه را تا نزدیکی آغل پایین خواهم رفت. آنگاه که سگ نگهبان از حضورم چوپان را باخبر کرد به خیال او خواهد آمد که از چرای آنروز جامانده‌رمه‌یی هستم. پس مرا بی‌هیچ زحمتی به آغل خواهد برد و من در میان هزارهزار گوسفند تا پایان عمر از فکر آذوقه آسوده خواهم بود.» پس… ادامه »داستانک «حکایت گرگی در رمه»