پرش به محتوا
خانه » داستان من و او » من و زن‌م (یازده) – یک مقدار چیزهای ظاهری ناچیز

من و زن‌م (یازده) – یک مقدار چیزهای ظاهری ناچیز

آدم‌ها همیشه افرادی را دور و بر خودشان جمع می‌کنند که نسبت به آن‌ها کشش داشته باشند. یک جور جاذبه یا یک نیروی نادیدنی عجیب انسان‌ها را به سمت هم می‌کشاند. رابطه‌ی من و زن‌م هم همین‌طور است. حداقل حالا می‌دانم که از لحاظ ظاهری چه‌چیزی یا چه خصوصیتی در او توجه من را جلب کرده یا بدتر از آن من‌را مجذوب خود کرده است.
– «آخه تو از چی من خوش‌ت اومده؟»
این سوالی‌ست که زن‌م دوست دارد پاسخ‌ش را با بیش‌ترین توضیحات و توصیفات بشود. یا پرسیده تا بداند که معیارهای من برای پسند ظاهری او هنوز به همان شدت قبل باقی ‌مانده‌اند یا نه.3
من هرگز زن‌م را از نزدیک ندیده‌ام؛ اما مطمئنم که وقتی حرف‌هایش تمام می‌شود برای چند لحظه دهان‌ش نیمه‌باز رها می‌شود. مثل کند شدن زمان. مثل دیدن صحنه‌ی آهسته‌ی گل فلان بازیکن فوتبال؛ و یا سه دندان جلویی و بالایی‌ش از میان دهان نیمه‌بازش خودنمایی می‌کند. چند وقت پیش فهمیدم. مثل یک حالت غریب که آدم دچار شوک می‌شود فهمیدم. همان موقع فهمیدم. انگار از یک خواب نسبتا خوش بیدار شده باشم. تمام عکس‌ها و تصاویر زنان برهنه‌یی که از نوجوانی جمع کرده بودم همه در چندین و چند خصوصیت مشترک بودند و یکی از آن‌ها دهان نیمه‌باز و دو-سه دندان نمایان در دهان‌شان بود. همه مثل هم بودند. به یک حالت می‌خندیدند، موهایشان به یک فرم و یک شکل و چشم‌هایشان به یک شکل بود. اندام‌شان مثل هم و دست‌ها و پاهایشان شبیه هم بود.
– کجایی؟ نگفتی از چی من خوش‌ت اومده؟
– خب عرض‌م به حضور شما که… از همه‌چی‌ت. از خندیدن‌ت مثلا یا… از سوراخ دماغ‌ت یا…
با آرنج به تن‌م می‌کوبد و به شوخی می‌گوید:
– مسخره بازی دربیاری می‌کشمت‌ها… درست جواب بده ببینم.
– عزیزم از هیچی و همه‌چیت. من دوسِت دارم. همه چی‌تو دوست دارم؛ اما مثلا بعضی کارها هست که تو توی حالت طبیعی انجام‌شون می‌دی مثل نفس کشیدن… اگه من بهت بگم نفس کشیدن‌تو دوست دارم، هم یه کم مسخره‌ست هم دیگه تو اون‌جوری که من نفس کشیدن‌تو دوست داشتم نفس نمی‌کشی. برای همین مهم‌هاشو بهت نمی‌گم که از عمد یا غیر عمد برای بهتر کردن‌شون خراب‌شون نکنی.
– جونِ من بگو. خواهش می‌کنم. یه کوچولوشو بگو.
– گفتم که نمی‌شه. الان من بگم تو می‌ری به خاطر من اونو تمرین می‌کنی که بهتر انجام بدی، بعد کارت مصنوعی از آب در میاد به دل من نمی‌چسبه.
صدایش را نازک‌تر می‌کند. حالت بچه‌گانه به خودش می‌گیرد:
– خواهش می‌کنم… قول می‌دم خراب‌ش نکنم. اینا… قول… قول… قول… اصلا به جون مامان‌م. بگو. بگو. بگو.
– خب یه دقیقه صبر کن.
– نه همین الان بگو. بگو دیگه. نگی باهات قهر می‌کنما.
– اِه. اون گنجیشکه‌‌رو نگاه اون‌جا…
کمی فرصت می‌خواهم تا دروغ باورپذیری را سرهم کنم و به خورد زن‌م بدهم یا چیزی را مثال بزنم که او نتواند به راحتی تغییری در آن ایجاد کند. برای او زیاد فرق نمی‌کند. مهم این‌ست که او بداند من چیزی از او را بی‌اندازه دوست دارم که در زنان دیگر کم‌یاب یا نایاب است.
– مثلا این‌که… من از زن‌های باسن گنده و گوشتی خوش‌م نمی‌یاد. همچین باید کوچولو موچولو و خوش فرم باشه. مثل مال تو.
– بی‌ادبِ بی‌شعور. نه بیا خوش‌ت هم بیاد. تورو خدا… اصلا دروغ می‌گی. همه‌ی مردا زن‌های باسن‌گنده‌رو دوست دارن.
– من دوست ندارم. جدی می‌گم. اگه مال تو گنده بشه طلاق‌ت می‌دم. اصلا حال‌ بهم زنه. نه تنها سکسی نیست بل‌که حال آدمو هم بد می‌کنه.
– آخه مگه می‌شه؟
– چرا نشه؟ قرار نیست که همه مثل هم باشند. من اصلا از سینه و کون گنده خوش‌م نمیاد.
– اَه اَه اَه. حال‌مو بهم زدی. اصلا نمی‌خوام بگی. بی‌ادب.
به همان اندازه که آدم‌‌ها بی‌شمارند خصوصیات ظاهری و رفتارها و علایق‌شان هم بی‌شمار است؛ اما کم‌وبیش بعضی‌ها در بعضی خصوصیات مشترک‌ترند. جمعیت بعضی از این گروه‌ها بیش‌تر و جمعیت بعضی از این‌گروه‌ها کم‌تر است. طبیعی‌ست. قرار نیست همه مثل هم باشیم. من از چیزی خوش‌م می‌آید. من چیزی را می‌پسندم. من زن یا زنانی را با حالت‌هایی خاص دوست دارم. این چیز عجیبی نیست. حتا اگر در تمام کائنات این تنها من باشم که چیزی این‌چنینی را دوست داشته باشم.
– کجایی؟ باز حواس‌ت پرت شده؟ داری به زنای چیز گنده فکر می‌کنی؟
– نه بابا!
– می‌خوای واسه‌ت گنده‌ش کنم؟ ببخشید اگه کوچیکه. قول می‌دم گنده‌ش کنم.
– بیا… نگفتم خراب‌ش می‌کنی؟

نظر خودتان را بگویید. شما چه فکر می‌کنید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *