مادر؟ میخواهی آسمان را به گریه بیندازی؟ تو را با سر بریدهی یحیا چه کار؟ من هنوز نمیدانم در عقد که درخواهم آمد؟ میخواهید کمی برایتان برقصم؟ بر طبقی از شهوت، سر بریدهی یحیی را میخواهم. من تنها قدیسهی افکار خویشام. بیا مادر! بیا کمی از آن خود باشیم. مگر نمیدیدی که تمام جهان در تمام تاریخ روی سرانگشتان ما میچرخید؟ ما از همیشه تا همین هنوزها میتوانیم. ما خود بازیچهی افکار خویشایم و دیگران بازیچهی افکار ما.
بگذارید با هیرودیس خلوت کنم. من جاودانهیی خواهم ساخت از خلوتی این چنینی تا کسی در هزارهیی دیگر در خلوتی مشابه ما را به یاد بیاورد. رو به آینه خیره بودم. انگشتهایم را روی بدنم میخواباندم. یک دور، به دور خود با لباس حریر سپیدم، برهنه ایستادم. براستی کسی خواهد گریست؟ روی انگشتان پای خود چون غزالی سیر، تشنه بودم. مادر مرا بزک نمیکنی؟ آن که میگفت آسمانام گریه میکند کیست؟ غروب و طلوع را چه کنم؟ من سالومهام؟ برای پادشاه برقصم مادر؟ مرا خواهد پرستید؟ معجزه! اعجاز! از پادشاهام چه بخواهم مادر؟ سر بریدهی یحیا را؟ بر طبقی از شهوت سر بریدهی یحیی را پیش روی خود خواهم خواست. مادر! هیرودیس در من خیره بود، چون عابدی و معبدی. من بر بدنام دست میکشیدم. من میرقصیدم. پادشاه از من چیزی خواهد خواست مادر؟ برای چه میخواهد؟ پاسخی پیش از سوال؟ من چه بخواهم مادر؟ در ضیافت شبانه هیرودیس سر بریدهی یحیی را دست به دست چرخانده، بخواهم مادر؟ ./.
در ضیافت شبانهی ما، سالومه، از جنسی دیگر در برابر منِ هیرودیس میرقصد. خواستهات را روی هوا سر بکش. ما جاودانهیی خواهیم ساخت از ترسیم حقیقتی این چنین مشکوک. سالومه! من در برابر زنان نخواهم ایستاد. حتا اگر زیباترین جامهی عریانیات را بر تن داشته باشی. حتا اگر دستهای مرا با اشتیاق من درگیر کنی. من در زنان مردهام، رویشی دوباره هرگز نمیزنم.
اما آسمان سرخ بود. آسمان گریه میکرد. سه بار، سه بار، سومین بار. تو مادر! تو آسمان را به گریه انداختی. من چه شدم؟ چه کسی مرا پرستید؟ چه کسی آسمان را به گریه انداخت؟
بگذارید! بگذارید! من آسمان را از گریه میاندازم. من آسمان را به گریه میاندازم.
صفحه اینستاگرام من را دنبال کنید