روی دوشهای این نوارِ هذیان، دست بر بازویی و دستی به آسمان. کنار من بود و هست، هست و نیست. باران که نمیبارد من از ناودان دستهای تو سر میخوردم و خیره خیره کلاه نمدیات را چه زود تمام کردی!؟
چرا گریه میکنی؟ حرفهای من تو را ناراحت میکند؟ شاید بشود فاصله بین تار و پودهایمان را با پرز قالی رنگ کنیم. باز که کفشام را لگد گردی. تفاوت هوای من و تو صبح بیدار میشوی. نکند خواب بمانم. من با باران قرار ملاقات نوشتهام و سنگفرشهای کنار خیابان چه زیباست. شاید تو در خواب من آهسته راه میرفتی و من با دستهای باز و چشمهای بسته از روی سرسره پارک تاب میخوردم. پایات خیلی درد میکند؟ میگذاری جای زخماش را ببوسم؟ راستی هیچ وقت در آینه نگاه خوردهای که ممکن است روزی در خیابان زیرِ چرخِ نگاهِ یک دندهی اتومبیلی، روی حواس پریشان جاده جا بمانی؟
باشد مادر! همین روزها میآیم و شانههای فلزیات روی موهای صاف تو جای من بود. شاید هیچ کس نخواهد افکارش را روی کاغذ کشیده باشم. اصلا مگر من چه کردهام. همین که دوستت دارم کافی نیست؟
ببینید دوستان! من، میتوانی. پس کافیست. کمی گلویم درد میکند و گلوله نخ روی نگاه من پیچیده میشود. چرا موهایم را دوست داری؟ اسباب بازیهایم را گم کردهام. مادر! تو پستانک منرا از گاو همسایه پس نمیگیری؟ شاید من از گوسالهاش مهمتر باشم. باشد باشد! قول میدهم اصرار کنم فراموشات کنم. اما این گلدان من نیست. گلدان من مدام از خودکشی میگوید و میترسد و من به تو نگاه هم نمیکنم. کنار پنجره ممکن است پایم لیز بخورد؟ من از قلبهای هیز میترسم. درست است! اما این شاخهی پیچک خیلی سبزتر است.
چقدر از حرف زدن خوشم میآید. تو باید جواب منرا بدهی. من حقِ مسلمِ زندگیام؛ دستِکم گاهی، فقط گاهی خودِ زندگی باش. تو میتوانی تا ده بشماری، اما من تا دو بیشتر راه نمیروم. کمی که قدم بزنم برمیگردم. یک، من… دو، تو! اما گلدان من که زیباتر است. من هنوز هم ممکن است لیز بخورم؟ تو تا بحال از پنجره لیز خوردهای؟
کتری زندگی را صدا میکند؛ زندگی منرا و من گاهی، تنها گاهی از تو حرف میزنم. روی دستهای تو چه بوی خوبی سبز شده است. آنرا به من میدهی؟
یک پرسش، یک پاسخ! من دوست ندارم در سکوت بایستم. شاید باید تاوان آنهمه عذاب را در هوا بشورم. تو مطمئنی که پایم لیز نمی خورَد؟ میخواهی کمی راجع به آن فکر کنی؟ ولی من این آهنگ را دوست ندارم. هدیه تازهات چقدر پرسر و صداست. فقط گاهی روی لبهای توست. مثل آوازی، یا بوسه!
کمی مانده تا به زمین برسم؛ هنوز هم فکر میکنی پایم لیز نمیخورَد؟
صفحه اینستاگرام من را دنبال کنید