به سادگی هوای دلگیری که هر روز استنشاق میکنم، دستهای خود را با غرور دروغین شما پیوند دادهام. من ستارهیی از کهکشانی دور افتاده در اعماق سیاه چالهها هستم و با اینحال تمامِ شما را دوست میدارم.
میشود این چراغ را خاموش کنید؟ نور چشمهایم را آزار میدهد. -سر سپردهام عزیز، مثل ستون ایستادهام تا بنایی که ازتان ساختهام در هم نشکند. هنوز در من آوایی به گوش میرسد و در سرم چرخشیست که منرا در هم مینگرد. من توالی حقیقت بودم و این هذیان شب سوم بود، باید کمی دراز بکشم. هنوز عطرِ تو آزاردهندهترین صداهاست و چهرهات منرا به یاد طعم عشق نمیندازد. آیا میبینی؟ حتا برای دقیقهیی تو را فراموش نکردهام. در نگاه من اشیا ایستادهاند بیهیچ احساس ترسی و من در چشمهای دیوار خوابیدهام و خواب منرا کسی برده است. من آنرا ندزدیدهام. چرا درها را به هم میکوبی؟ چطور توانستی آن پنجره را باز کنی؟ من سالهاست که آنرا با آجر تیغه کردهام.
چرا نمیتوانم کمی ننویسم؟ گفتی کدام صدا، صدای طبل تو بود؟ باید راه بیفتیم، کم کم دیر شد. من تقصیری نداشتم ایکاش یکباره مثل مردهیی در تنگنای گوری فراموش کرده بودم. گفتم آن چراغ را خاموش کن. من نورانی ترین ستارهی دلواپسیام.
روی استکانهای تشویش، سکوت سردی ماسیده است. در ذهنام چند نقطهی نورانی میدرخشند و گلهای سرخ رنگِ باغچه تو داغهای طلسم شدهیی دارند که روی پنجرهی اتاقِ من، نگاهِ شما سرازیر بود. پردههای فلزی نگاهتان چقدر دلخراشاند. من به جز صدای تشنجِ رگبار صدای دیگری را به خاطر نمیآورم. میشود دستهای منرا گرم کنید؟
زیرِ انتظار چشمهای من، مژههای تو ایستادهتر از دیوار روییدهاند. من گلهای سرخ را دوست میدارم. زیرا بیماریام را فراموش کردهام، با یک اسکناس شاید کسی با من همراه شود. کاش هوای ذهنِ دیروزِ تو آفتابیِ من باشد. رهگذران در چشمهای من راه میروند و کسی از من نمیگوید. حتا روی نیمکتهای چوبی ذهنِ من، کسی ذهنِ زمین را لگد مال نمیکند. روی کفشهای تو خاطرهی تلخی به چشم میخورَد، همرنگ با خاکی که دوست میداشتم و من این خیال را تنها میستایم./.
باید کمی راه بروم. تردد ذهنِ من را رنگین میکند. اما صدای کفشهای شما ذهن منرا آزار خواهد داد.
چرا چراغهای چشمتان را بستهاید، من با انعکاسِ نگاهِ شما در امتدادِ دلهرهیی که به من خواهید داد نورانی خواهم بود. این خیال شیرین را از من نگیرید.
بگذارید! من التماس را پس از گناهِ میلادم یافتهام، که اینبار تنها به انتظار نشستهام…
صفحه اینستاگرام من را دنبال کنید