پرش به محتوا

و آنان چنین خواستند

هزار سال از پس هزار سال از هزاره‌های روز نخست به بی‌راهه‌یی گام نهاده بودی که شیطان‌ات رهنمود می‌نمود.   همو بود که از نخست قلم بیاراستی و قصه ساختی و خود را به بدی ابلیس نام نهادی و خود به تو آموختی در نقش خدایی‌ِ دگر تا از وی بهراسیده باشی و روی بگردانی؛ چراکه می‌خواست چنین به باور افتی که با تو در آن کارگه‌ی خیال کار به پایان رسیده است… و اینک تو را تنها به گناه بوسه و زنایی خُرد آلوده خواهد کرد. و که می‌خواست باور کنی که فریبی بیش ازین به ابلیس‌اش در توان نامدی و نیستی.   نگفتی که فریبِ به هبوطِ از شهریاری کجا و؟ و فریب بوسه بر لبی و شرابی کجا؟!   پس قصه این‌گونه بیاراست که از این پس… ادامه »و آنان چنین خواستند

از گودرز تا شقایق: آیا می‌شود با مغلطه «کیم کارداشیان» را با «آدم و حوا» مرتبط دانست؟!

در این یادداشت به بت‌پرستی و جایگزینی آن به جای خداوند یکتا و اصلی از میان منابعِ اشاره شده و نشده سری می‌زنم از کارداشیان و هابیل و قابیل سخن می‌گویم به سریال «مردم در مقابل او.جی. سیمپسون» اشاره‌ای می‌کنم و گوشه‌های دلبخواهی از منبعی عجیب را بررسی میکنم و بعد از مغلطه‌ای بزرگ شما را با سوال‌هایتان تنها خواهم گذاشت.

شاه میلاد یکم، شمالیه اول (شاه شاهان؛ شاه هفت گیتی و هفت دریا) امریه 23 من باب مجازات فرد خاطی

بزرگترین و بهترین مجازات نه زندان یا اعدام که اخته کردن، عقیم کردن و جلوگیری از ازدیاد یک سلول فاسد و مضر است.
ژن خوب ها اولین افراد ملزم به اجرای این عقیم‌سازیِ بی‌بازگشتِ پزشکی هستند.
مهم‌ترین مجازات عقیم سازی است.
من باب مجازات نهایی و اصلی بعدا تصمیم گیری خواهد شد./.

درباره شیر و خورشید

به عقیده شخصی‌ام قدیمی‌ترین نشانه‌ی مرتبط با شیر و خورشید طرح و عکس زیر و مربوط به الهه اینانا ست.   خورشید 8 پر در میانه تصویر و در مقابل اینانا است او افسار شیرِ در زنجیر و در بندی را در دست دارد و او بال‌هایش را گسترده است و او مجهز به سلاحی بر پشت خویش است و او خودی شاخدار بر سر دارد و او شیری در بند را زیر پا گذاشته‌ است (بر آن سوار شده است) قدمت این نماد به 3100 تا 4000 سال پیش از میلاد بر می‌گردد. به حساب تاریخ امروزی یعنی حدود 5100 تا 6000 سال پیش! اگر احدی از عوام‌الناس بی‌مایه قصد کرده این نماد را فقط به میترائیسم بچسباند با پشتِ دستِ راست‌تان به طوری که کف دست با قفسه… ادامه »درباره شیر و خورشید

بحث با مغلطه‌کاران، نایاکی‌ها و نخودمغزهای عرعری و راه حل آن

فرض کنید یک معلم ریاضی قصد آموزش «مبحث جمع یا بعلاوه» را دارد. او قصد دارد دو دایره مجزا رسم کند و در یکی از آنها 3 نقطه زرد و دیگری 2 نقطه قرار دهد و در نهایت با جمع کردن این دو دایره به مفهوم «بعلاوه» بپردازد و به عدد 5 برسد. پس از کشیدن یک دایره و چند نقطه‌ی زرد در داخل آن از دانش‌آموزان می‌پرسد آیا سه نقطه‌ی زرد در داخل دایره سیاه می‌بینید؟ تا بعد از پاسخ آری دانش‌آموزان به ادامه بحث اصلی ریاضی آنروز برسد.   (معلم ریاضی سعی می‌کند بگوید که در دایره‌ی سیاهرنگ، سه نقطه‌ی زرد رنگ وجود دارد.) او می‌پرسد «آیا سه نقطه‌ی زرد در داخل دایره سیاه می‌بینید؟» نایاک و امثالهم مانند تمام مغالطه‌کاران در نقش دانش‌آموزان این کلاس رفتاری مانند… ادامه »بحث با مغلطه‌کاران، نایاکی‌ها و نخودمغزهای عرعری و راه حل آن

داستان کوتاه «در آرایشگاه»

دلم می‌خواست تا لنگ ظهر می‌خوابیدم. ولی نشد. از همان 7-8 بیدار شدم و بیخود تا ۹ توی تخت غلت زدم. کمرم که درد گرفت بلند شدم. سرسری صبحانه‌ای خوردم و بی‌هدف زدم توی خیابان. شهر یک طوری بود. حداقل این خیابان یک چیزیش می‌شد. صدای آمبولانس و داد و فریاد از دور شنیده می‌شد و مغازه ها تک و توک باز بودند. امروز هم که کارم تعطیل بود. گفتم بروم سلمانی دست کم موهایم را مرتب کنم. از اینور خیابان سرک کشیدم که ببینم چه‌قدر شلوغ است و به معطلی‌اش می‌ارزد یا نه. خبری نبود. یک نفر روی صندلی با پیش‌بند نشسته بود و پشتش فقط یک نفر توی نوبت بود. زیاد معطل نمی‌شدم. خوبیش هم همین بود. وارد که شدم صدای زنگوله آویزان بالای در همه را ترساند.… ادامه »داستان کوتاه «در آرایشگاه»

ظلمات

در ظلمات بودیم… پیه‌سوز لرزان حضورش نوید همرهی می‌داد از دور… قامت برافراشتم که کیستی و کجایی؟ حضور ناپایدار وجودش لایه در لایه‌‌ی غیابی صریح واژگونه شد دیگر بار ظلمات بود