ما انسانها هنوز «کرونا» را جدی نگرفتهایم. چنین ویروس ناشناختهای که به راحتی منتقل میشود. از بدن میزبانی به بدن میزبان دیگری میخزد و دایرهی وجودی خودش را گستردهتر میکند. ما انسانها هیچوقت «شکارچی رأس هرم غذایی» نبودهایم. این ویروسها، انگلها و باکتریها هستند که در بالاترین نقطهی رأس این هرم حتی از ما انسانها برای بقای نسل خودشان تغذیه میکنند. ما انسانها نیز مانند بقیهی جانداران روی زمین یکی از موارد غذایی خوب برای دیگر جانداران حساب میشویم.
با اینهمه این ویروس کروناست که به تازگی در ملاء عام و به آسانی بدن انسان را به عنوان منبع رشد و نمو خودش انتخاب کرده و از وجود ما تغذیه میکند. من با این قضیه هیچ مشکلی ندارم. حتی با مرگ و میر اطرافیان خودم هم مشکلی ندارم. بدتر با مرگ خودم با این ویروس هم هیچ مشکلی ندارم. به نظر من چنین چیزی کاملا طبیعی است. باید نسل انسانها مانند نسل همهی موجودات زندهی دیگر پالایش شود.
این قانون طبیعیت است. بزرگتر و قویتر، ضعیفتر و کوچکتر را میبلعد. استیفن هاوکینگ جملهی زیبایی دربارهی گسترش قوانین فیزیک در کل عالم هستی دارد. او معتقد است حتی اگر موجودات فضایی در دورترین نقطهی عالم وجود داشته باشند لزوما میبایست از قوانین فیزیکی که ما در کره زمین نیز با آنها آشنایی داریم پیروی کنند. در کل جهان هستی، چند قانون فیزیک هستند که بی چون و چرا اجرا میشوند. مثل گرانش، جاذبه، نیروی گریز از مرکز و… زمین نسبت به ماه، کهکشان ما به کهکشانهای دیگر و دیگران به دیگران. همه و همه حداقل دراین چند مورد قانون فیزیک وجه اشتراک دارند. این موضوع حتی در ریزترین و کوچکترین ذرات اتمی و مولکولی نیز رعایت میشود. انگار نافِ هستی را با این قوانین بریدهاند.
مساله اینجاست که انسانها حداقل در چند صد سال گذشته جلوی این قوانین نانوشتهی دنیا قد علم کردهاند. منظورم دقیقا رشد علم و پیدایش دارو و درمان صد در صد عملی برای انواع بیماریهاست. انسانها بیش از اندازه در این کرهی ناچیز زمین زاد و ولد کردهاند. ناقصها، کمعقلترها، آنانی که نسخهی کاملی از «انسان» نبودند به سرعت دست به زاد و ولد زدند، تولید مثل کردند و تولهی مریض و ناقص و کمعقل خودشان را پس انداختهاند. جلوی انواع نابارویها ایستادگی کردند. هرچه از دستشان بر میآمد انجام دادند تا نتیجهی ازدواج بیثمرشان را به بیرون پرتاب کنند. همینطور نخاله روی نخاله. بیعرضه روی بیعرضه. کمعقل روی کمعقل تولید شد و حالا جهانی داریم که لبریز از نسل ضعیف و نادان انسانهاست که به زورِ دارو و درمان، به زور دستگاههای الکترونیکی، به زور قلب باتریخور و دیالیز و غیره و غیره زنده ماندهاند و هنوز با همان میل سیری ناپذیرِ خود، نسلِ مریض خود را تکثیر میکنند.
از اتفاق وجود ویروس کشندهای مانند کرونا برای حیات کرهی زمین و برای ادامهی نسلِ «انسان»ِ کامل بر روی کرهی زمین بسیار لازم است. ما متأسفانه قانون جنگلی نداریم که بگذارد قویترهای دنیامان، ضعیفترینهایمان را بکشند و قانون «انتخاب طبیعی» عالم را بر روی ما پیاده کنند. ما با نیروی تیر و تفنگ جلوی همهی درندگان عالم ایستادگی کردیم. اما این خودِ عالم هستی، خودِ کرهی زمین است که بالاخره موفق شد راهی برای پالایش نسل انسانها پیدا کند. چه بسا ممکن است این ویروس باعث مرگ من یا عزیزترین کسانم شود. اما این چیزی نیست که من را ناراحت کند. اگر من بمیرم، یعنی از لحاظ بدنی توانایی مقابله با این ویروس را نداشتهام. لزومی ندارد که با دارو و درمان به زندگی بیارزشتر از بیارزش خودم چند صباحی اضافه کنم تا بتوانم نسل ناقص خودم را تولید کنم. اما اگر بتوانم با هوش و توانایی خودم، یا با قدرت بدنیام بر این ویروس غلبه کنم آنوقت میتوانم امیدوار باشم که زمین، این «زمینِ مادر» به من اجازهی زندگی و تلاش بیشتر عطا کرده است.
ما انسانها قبل از اینکه به دست خودمان منقرض شویم میبایست بهترین نمونههای خودمان را بارور کنیم. قویترینهایمان را. نگاه ما نباید به ده سال آینده و همان حوالی محدود شود. ما باید هزارها سال بعدتر را نیز ببینیم. اگر ما همینطور بیعقلانه به زاد و ولد ضعیفترهایمان ادامه دهیم فکر میکنید در هزار سال بعد از «انسان» چه میماند؟
نوزاد هزارهی بعد در بدو تولد باید واکسن انواع و اقسام بیماریها را تزریق کند. به محض تولد باید دستگاه الکترونیکی نجاتبخش زندگی را به خود متصل و تا پایان عمر به همراه داشته باشد. انسان هزارهی بعد با کوچکترین بادی سرما میخورد و زکام میشود. جرأت پریدن از ارتفاع را ندارد. نمیتواند بدود. نمیتواند بخزد. شاید حتی نتواند راه برود. این انسانی است که قرار بوده اشرف مخلوقات عالم باشد؟ بهترینِ بهترینشان؟ نه!
کدام میمون تازهمتولد شدهای واکسن میزند؟ کدام خرسِ در خوابزمستانی فرو رفته، مدفون زیر خروارها برف داروی آرامبخش و اعصاب و روان مصرف میکند؟ کدام ماهی در کدام دریا دیالیز می شود؟ کدام خرگوش برای بخت بستهاش به دعانویس مراجعه میکند؟ کدام پرنده برای زاد و ولد داروی ناباروی میخورد؟ فقط ما هستیم، همین انسانهای ضعیف که روی هم تلنبار شدهایم و در بدو تولد انواع دارو و واکسن را به نافمان بستهاند. که چه؟ که زنده بمانیم. که زاد و ولد کنیم و یکی ضعیفتر از خودمان را به دنیا بیاوریم.
به اطرافتان نگاه کنید. ببینید چه رقابتی بین زاد و ولد برقرار است. پیردخترِ نوعروس، به محض امضای قرارداد ننگین ازدواجش دست به کار میشود و از نسل بیمایهی خودش یکی تکثیر میکند. اگر نشد دارو و درمان که هست! از هر راهی استفاده میکند تا بتواند نسل ضعیف و بیمار خودش را ادامه دهد. بیمار روی بیمار اضافه میشود و دنیا از بیمارانی چون ما لبریز میشود. بدتر آنهایی که به جای یکی دو توله، هفت تا ده توله پس میاندازند. انگار میخواهند میخِ جاودانگی نسل بیهمهچیزشان را محکمتر به تن نحیف هستی بکوبانند.
ما انسانها محکویم که قوانین طبیعت را دستکاری کردهایم. ما انسانها محکویم که با دارو و درمان جلوی مرگِ ضعیفترین عزیزمان را گرفتهایم. به آنها اجازه دادیم زنده بمانند و بدتر برایشان آستینی بالا زدهایم که از نسل ضعیف خودشان تکثیر کنند. این قانون طبیعت است. از بزرگترین جزء عالم تا کوچکترینشان همه و همه ملزم به رعایت این قانون هستند.
پرندهی نری که عرضهی ساخت یک لانهی زیبا برای جفت خودش را نداشته باشد، یا آنقدر کجسلیقه باشد که لانهاش باب میل هیچ پرنده مادهای قرار نگیرد، محکوم به تنهایی و مرگ است. این قصهی غمانگیز برای او، البته پایان خوشی برای همنسلان او محسوب میشود. مرگِ او باعث میشود نژادِ سازندهی لانههای نازیبا از بین برود. زیباسازان بمانند و زیباسازان ازدیاد نسل کنند. طبیعت به زور چوب و چماق جفت مادهای را در اختیار او نمیگذارد. او اگر حتی عرضهی تجاوز جنسی به دیگر مادهها را نداشته باشد (حالا که لانهاش باب میل هیچ مادهای نبود) مردن و نیست شدنش بهتر از زندهماندن و تکثیر شدنش است.
خوشبختانه تا این لحظه که چندماهی از گسترش کرونا گذشته، هیچ دارویی برای درمان آن وجود ندارد و کشف نشده است. بنابراین میتوان مطمئن بود که پول و ثروت نمیتواند جلوی این دستگاه عظیم پالایش قد علم کند. میگویند: «اما آنهایی که مجبورند کار کنند تا نان زن و بچهشان را بدهند چه؟ روزمزد ها، کارگرها، خیابان خوابها، بیچارهها؟!» بحث من همینجاست. اصلاً چه چیزی آنها را تا این لحظه در عالم هستی زنده و سرپا نگهداشته است؟ نبودن چنین انسانهای ضعیفی که محتاج لقمهی شبشان هستند –مثل من- بهتر نیست؟ نرهایی که سرِ ساختِ لانهی زیبای مادهپسند کجسلیقهاند –مثل من- زاد و ولد نکرده و تکثیر نشده، بمیرند بهتر نیست؟