دوست داشتن برای مردان همیشه با «دیدن» شروع میشود. هیچ به خاطر ندارم مردی را که عاشق کمالات روحی زنی شود بیآنکه او را حتا برای لحظهیی دیده باشد. من هم همینطورم. اولین چیزی که مرا مجذوب میکند و خرمن عشق و عاشقی من را به آتش میکشد دیدن حالتی خاص در چهره، ادا و اطفاری مخصوص موقع خندیدن، حرکات منحصر بفردی در راه رفتن یا نگاه چشمهایی زیباست.
عشق همیشه با چشمها شروع میشود. لازم نیست چندین و چند ساعت محو خصوصیات ظاهری کسی شد. حتا یک لحظه دیدن هم گاهی به عشق منجر میشود. حتا بدتر از آن گاهی یک عکسِ نیمجویدهی وایبری، یا بیتاکی، یا تانگوئی نیز به همان نتیجه عاشقانه منتج میشود.
حالا 50 درصد قضیه حل شده است. معشوق همیشهگی مورد نظر پیدا شده است. باید چه کرد؟ مسلما برای هر زنی شنیدن اینکه ««با دیدن عکسِ برشخوردهتان که به عنوان عکسِ پروفایل فلان برنامک گوشی قرار داده بودهاید مجذوبتان شدهام»» منزجر کننده، چندشآور و غیرواقعی است. اما اگر صاحب آن عکس دقیقا و دقیقا همان کسی باشد که باید باشد، باید چه کرد؟ وقتی که از او فقط یک عکس دیده باشی و بس.
بعضی از زنها لاکِ دفاعیِ غیرقابل نفوذی دارند. حرف زدن با آنها مثل بازی شطرنج با قویترین شطرنجباز دنیاست. کوچکترین حرکت اشتباهی منجر به از دست دادن یک به یک مهرهها شده و در نهایت به باختی حتمی منتهی میشود.
دلم میخواست یک مرتبه تمام حرفهایم را به او میگفتم. به او میگفتم که چهرهی او، خصوصیتی غریب در چهرهاش باعث شده که مشتاق باشم با او حرف بزنم. اما اگر فکر کند این حیله و دسیسهیی برای رام کردن تمام دخترکان ریز و درشت اطرافم بوده چه؟ چطور باید خودم را به او ثابت کنم. حالا ترجیح میدهم آرام آرام با او بحث کنم. اما با دیوار چطور میشود بحثی عاشقانه داشت؟ چطور وقتی هنوز نمیدانم حرفهایم به دست او میرسد یا نه، با او از عشق و عاشقیای ابدی بگویم. چطور وقتی طولانیترین و طولانیترین ابراز احساساتم را با گفتن کلمه «نه» تمام کرد رمقی برای دوباره گفتن با او داشته باشم.
باید با او حرف بزنم. از خودم بگویم و اینکه خیلی چیزها را بدون آنکه حتا او را دیده باشم «با او» تصور و تجربه کردهام. دلم میخواهد صدایش را بشنوم. لحن ملایم و یکنواخت صحبتهایش را وقتی که تلویزیون برای خودش تصاویر مبهم و نامفهومی پخش میکند، آرام آرام و مداوم بشنوم.
با خودم فکر میکنم که چرا این عشقِ خانمانسوز من، بیآنکه او را دیده باشم، من را اینقدر ناآرام میکند. چرا نمیتوانم خودِ واقعیاش را ببینم، با خودِ واقعیاش حرف بزنم و با عشقِ بودنِ او، و با بودنِ عشق او، عشق کنم؟ احتمالا مشکل اصلی همینهاست. همین هووی نوشتنی نامربوط؛ همین زنِ توی این صفحات نمیگذارد او خودش را به من نشان بدهد. فکر میکنم باید قالِ قضیه را بکنم. هرچه هست و هرچه بود را همینجا تمام کنم. هرچه نوشته بودم و فکر کرده بودم را سربه نیست کنم و خودم را تمام و کمال برای با او بودن آماده کنم.
دلم میخواهد این رابطهی عاشقانهی نو را که به با او بودن منجر میشود کمکم شروع کنم. با او از صفرِ مطلقِ آشنایی شروع کنم و آیندهیی نه شبیه به اینها، که چیزی شبیه به خودمان بسازم. راه خودمان را برویم، حرفهای خودمان را بزنیم و نرمنرم و لحظه به لحظه همدیگر را همانطور که هستیم بشناسیم.
همیشه فکر میکردم اینچیزها باعث میشود که تو را بهتر بشناسم و یا شاید خودت خودت را بهتر بشناسی و با خودِ واقعیات مطابقت بدهی. ببینی که چقدر خودِ واقعیات شبیه اینهاست. آنوقت برایم دست تکان بدهی و یک «شما»ی غریبه ناگهان «تو» شود. اما حالا فکر میکنم حق هم داشتی که نیامدی. مقصر من بودم و همین حروف بیمعنی که خودت را با آنها مقایسه میکردی، خیالات من را با آنها سبک و سنگین میکردی و ذرهذره با کوچکترین تفاوتی بین آنها خودت را از من محروم میکردی.
فکر میکنم باید همهی اینها را پاک کنم. مثل یک خیالِ مهر و موم شده توی زیرزمین سیاهچالهیی پنهان کنم و کلید سیاهچاله را توی چاهِ عمیقی بیندازم. مطمئنام هر وقت که ببینمت حرفی از این چیزهایی که نوشته بودم باتو نخواهم زد. خودم را از خودم و خودم را از تو مخفی میکنم. دلم نمیخواهد من را با چند خط نوشتهی بیربط بشناسی. دلم میخواهد من را همانطور که خودت کشف خواهی کرد، لحظه به لحظه با زیر و بمهای همان روز بشناسی… و من تو را، همانطور که تو من را.
نمیدانم. شاید هم نه… فقط میخواستم با تو حرف بزنم… اما دلم میخواست بدانم، اگر کسی من را میشناخت و بعدها اینچیزها را میفهمید، چه میکرد و چه میشد؟! به چه خیالِ نامربوط واهی میرسید و یا به کدام لحظهی عاشقانهی این نوشتهها حسادت میکرد. آیا واقعا بهتر نبود که همهچیز این حرفها را همینجا تمام میکردم و تو را هیچوقت با اینها آشنا نمیکردم؟
صفحه اینستاگرام من را دنبال کنید
متاسفانه یادم نیست. شاید اگه نشونه دقیقتری بگید متوجه بشم. در کل یا جستجو در گوگل یا موتورهای تخصصی تر جستجو بوده، یا کسی بهم خبر داده بود.
موفق باشید.