خانه » داستان من و او داستان من و او
این «داستان» که نه و «داستانواره» درواقع روایت سیالیست از آنچه در ذهن یک مرد خیالاتی میگذرد. او -در اینجا من بنده- با زنِ خیالیاش حرف میزند، با او درد دل میکند و زنِ خیالیاش به او جواب میگوید.
قصهی خاصی در جریان نیست و فقط شرح حالات و احساسات زن و شوهری اهمیت دارند. از آنجا که شخصیت «شوهر» و شخصیت «زن» در تمامی این «داستانوارهها» تنها و تنها در ذهن راوی جای میگیرند بنابراین دچار لامکانی و لازمانی هستند. از آن گذشته توصیفِ مکان و زمان کمکی به حل موضوع نمیکند و فقط راوی را از روایت آنچه گفتنیست، دورتر میکند.
ایدهی نوشتن این مجموع از آنجا شروع شد که با خودم فکر کردم دوست دارم زنم چهطور باشد و چهطور نباشد؟! همین نکته این قصهی بیانتها را تا اینجا کشانده و منِ واقعیام در خلال نوشتن اینها به ماهیت خواستههایم، به ماهیت دردهای درونی، به ماهیت عشق و آنچه از عشق و دوست داشتن انتظار دارم، رسیدهام. با نوشتن اینها دستکم توانستم خودم را بهتر بشناسم و بدانم منِ من چرا در عشق به دنبال زنان است و چرا سبک و سیاق خاصی از زنان را به لحاظ اخلاق یا اندام و حالات چهره دنبال میکند.
نوشتن این مجموعه یحتمل در بهار 1390 شروع شده باشد و احتمالا هیچوقت پایانی برای آن وجود نخواهد داشت. اینها شاید طولانیترین و دنبالهدارترین نوشتهی دنبالهداری باشد که طی چندین سال نوشتهام. از آن طرف در بین نوشتهها، جزء پر مخاطبترین چیزهاییست که نوشتهام. دستکم اینها برای عدهای خوشایند و دلفریب بودهاند.
سعی کردهام لحن راوی در تمام قسمتها مشخص و ثابت باقی بماند و بدون هیچ نگرانی با خودش، با زنِ درونش به گفتوگو بنشیند و خودشان را، خودش را و خودم را بهتر بشناسد.
+ پیشنهاد چاپ کتابی از این مجموعه با یک انتشارات معتبر و شناخته شده، چیزی است که دوست دارم اتفاق بیافتد. به عنوان دلگرمی ناشر محترم هم که شده باشد بگویم از آنهاست که جلوِ دبیرستان دخترانه خوب فروش میرود!
برای اینکه چیزی از این نوشتهها سر دربیاورید شاید لازم باشد از ابتدا و از اولین قسمت شروع کنید.
1 – 2 – 3 – 4 – 5 – 6 – 7 – 8 – 9 – 10 – 11 – 12 – 13 – 14 – 15 – 16 – 17 – 18 – 19 – 20 – 21 – 22 – 23 – 24 – 25 – 26 – 27 – 28 – 29 – 30 – 31 – 32 – 33 – 34 – 35